به نام خدا پیش نوشت: یکی از دوستان که درصداقت و خیرخواهی شان شکی نیست تذکری دادند بابت لحن بنده که تند و گزنده است و انسان را آزار می دهد . البته در برخی موارد خود نویسنده به این مطلب آگاه بوده و احیاناً نسبت به این لحن عامد نیز بوده است. اما در هر صورت به دلیل سخن ایشان پست قبلی را از وبلاگ برداشتم. و از ایشان و تمامی دوستانی که احیاناً از این قلم به صورت مستقیم یا غیر مستقیم آزرده شده اند معذرت خواهی کرده و کسب حلالیت می کنم. احتمالاً دلیلش این است که مدتی است که نسبت به مسائل پیرامون کم اهمیت تر شده ام و به همین دلیل وقتی که به مساله ای واکنش نشان می دهم تمامی واکنش ها را یکجا بر سر یک موضوع وارد کرده و احتمالا همین امر موجب آن گزندگی در کلام شده است. نوشت: من چه در وهم وجودم چه عدم دلتنگم از عدم تا به وجود آمده ام دلتنگم روح از افلاک و تن از خال در این ساغر پاک از در آمیختن شادی و غم دلتنگم خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت! من هنوز از سفر باغ ارم دلتنگم ای نبخشوده گناه پدرم آدم را به گناهان نبخشوده قسم دلتنگم حال، در خوف و رجا رو به تو برمی گردم دو قدم دلهره دارم، دو قدم دلتنگم نشد از یاد برم خاطره دوری را گرچه امروز رسیدیم به هم ! دلتنگم! پس نوشت: تلخی عمر به شیرینی مرگ آکنده است چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد
|
بدون دیدگاه